" در را
پشت سرت ببند
پنجره را باز گذاشته ام
چقدر به هوا محتاجم
هوا در سرنگی کوچک "
من تمام نوحه های نسلم را حفظم. اغلب آن مصائب نسل سوز مردساز آبکی را هم مزه مزه کرده ام. سینه زدن را هم خوب یادمان دادند ولی دیگر گریه ام تا ته اینها را کشیده است!!
با این روضه ها حتی قلقلکم هم نمی آید. لطفا دردهایت را جای دیگری تخلیه کن! (بی زحمت آن هواکش را هم بزن ...)
خودم کارم از دعای کمیل هم رد شده ٬ دیگر آنقدر آدمم که باورم نمی شود. چه توقع داری؟!
No mistakes in the tango, not like life
If you make a mistake , get all tangled up , just tango on
PS: Did you ever have the feeling that you wanted to go
And still had the feeling that you wanted to stay
من بطر بطر به این ۲۲ سال و ۵ ماه بدهکارم که اگر تا آخر همه ثانیه هایش را هم بجوی تفاله اش به تف کردن هم نمی ارزد.
باید کمی بترسم از اینکه انقدر برای وحشی شدن مرغوبم
Ps: " صفت بارز اجدادم مرده بودن آنهاست و من با افتخار در انتظار این میراثم"
اگه بخوام خیلی با لطف به خودم نگاه کنم باید بگم شبیه یه گونی برنج شدم که هر جا ٬ هر جوری بذارنش ولو میشه!!
من حوصله م سر رفته یکی بیاد باهام بازی کنه...
PS: اه... (با فتحه)!
...
از آسمان تهران هنوز زن می بارد که خرجش همان یک ترمز است و من که هنوز به رسم زنانگی از این اتفاق حقیر دردم می گیرد
...